يادداشت سردبير٬ شماره ١٠۴
سياوش دانشور
جنگ بازنده ها

يکماه پيش همه ناظران سياسى از "صحنه سرد انتخابات" سخن ميگفتند. براين تاکيد داشتند بايد "تنور انتخابات" را داغ کرد. در ايران اسلام زده و در ادبيات اسلامى اين عنوان معادل محترمانه مردم فريبى و کلاهبردارى است. به هر حال در حد مجاز به "تنور" هيزم ريختند. حالا دارند از آتشى سخن ميگويند که دودش قابل مشاهده است! اين آتش که به زبان کنايه توسط رفسنجانى خطاب به خامنه اى بيان شده است اساسا تهديدى است که از هر سو نظام اسلامى حس ميکند. در بالا گويا عده اى تازه بدوران رسيده ميخواهند آخوند جماعت را به مرخصى بفرستند و در پائين مردم ميخواهند کل نظام اسلامى را مرخص کنند.

احمدى نژاد "خودى" است٬ رئيس جمهور است٬ تير خلاص زن بوده و چيزى از سران و قاتلين درجه يک نظام کم و کسر ندارد. او رسما در تلويزيون دولتى و برنامه اى که ادعا ميشود ۵٠ ميليون بيننده داشته است٬ سردمداران اصلى نظام را دزد و فاسد مينامد. اينها البته براى مردم خبر محسوب نميشود. نکته اينست که منبعد مردم راحت تر و علنى تر ميتوانند عليه حکومت دزدان حرف بزنند. احمدى نژاد در فيلمهاى انتخاباتى اش از اداره جمهورى اسلامى بدست غير آخوندها با بقول خودش "اهل علم و عالمان" نام ميبرد. اين اظهارات تنها هيزم "تنور انتخابات" نيست. برعکس٬ "انتخابات" به هيزم جنگ وسيع ترى در درون جمهورى اسلامى تبديل شده است. جنگ بالائيها در ايران از دريچه "انتخابات" به دروازه هاى تعيين تکليف سياسى ميرسد.

جنگ بالائيها برسر بقا نظام در داخل و تثبيت موقعيت و قدرت آن در سطح منطقه اى و جهانى است. ناسيوناليسم و ايرانيگرى يک وجه مشترک تبليغات همه شان است. از اسلامى سوپر متحجر تا "اصلاح طلب" طرفدار خمينى به ابزار ناسيوناليسم و عظمت طلبى چنگ انداخته اند. يک هدف مهم و اساسى اين جنگ تسویه حساب با مردمى است که از همه آنها بيزارند. قالب زدن به اعتراض مردم٬ وقت خريدن براى نظام٬ و سرکوب مستمر هر اعتراض آزاديخواهانه کمابيش اجزا سياست واحد جناح هاى حکومت اسلامى بوده است. تشديد شکاف در بالا همواره محصول فشار در پائين است و هر عقب نشينى بالائيها به تشديد تعرض در پائين منجر شده است. اين قانون عام در کشورهاى اختناق زده است که احزاب سياسى ممنوع اند و جنبشهاى مستقل و آزاديخواهانه امکان بيان واقعى خود را ندارند.  

برخلاف عوامفريبى حکومتيها مسئله اصلى امروز ايران نفس "انتخابات" و برگزارى "سالم" آن نيست. حتى جبهه نه به احمدى نژاد در متن جنگ وسيعتر بالائى ها برسر سرنوشت جمهورى اسلامى معنى دارد. دعواى بالائيها واقعى است٬ توطئه و فيلم نيست. جدال امروز تکرار صفبندى دوره خاتمى و دو خرداد نيست. دو خرداد مرد و تمام شد. اين جدالى در اردوى راست حکومتى است که بدنبال شکست خاتميون و سرکار آمدن احمدى نژاد صد فرقه شده است. کمپى که امروز رفسنجانى و خاتمى و موسوى و کروبى و ناطق نورى و ديگران شاخص آنند٬ "اصلاح طلب" نيستند بلکه با افراطيون راست مسئله دارند. "عقلانيت و اعتدال گرائى" اسم رمز کمپ "عقلاى نظام" در مقابل افراطيون راست است و موسوى در اين "انتخابات" شاخص آنست. همه اينها از "خطر"ى که نظام را تهديد ميکنند حرف ميزنند و ظاهرا اين خطر نه در پائين بلکه در بالا و در راس قوه مجريه است! کمپ اعتداليون فکر ميکنند تداوم اوضاع فعلى به تصفيه هاى درون حکومتى منجر ميشود و در ته اين داستان از نظام چيزى باقى نميماند. آنها خواهان تثبيت نتايج عربده کشيها و تروريسم تاکنونى و تامين امنيت نظام اند. راه حل را در ديپلماسى و درجه اى سازش ولو موقت با دنياى بيرون ميبينند. فکر ميکنند از اين طريق ميتوان به مردم معترض در داخل فائق آمد. طرف مقابل و جناح اوباش احمدى نژاد بر تداوم سياست تهاجمى و گسترش سياست ميليتاريستى اصرار دارند. هدفشان را رهبرى جنبش اسلامى در جهان و کسب موقعيت ژاندارمى خاورميانه قرار داده اند. از نظر اينها حتى وعده کنار آمدن با مردم کيان اسلام و نظامشان را به باد ميدهد. سرکوب شديد در داخل و تهاجم در خارج را راه بهترى ميدانند. فکر ميکند اتفاقا اين راه بقاى نظام است و چون نظام و بقاى آن مهمتر است حتى ميتوان از بخش "ناپيگير و آمريکائى" آن عبور کرد. اين جنگ قديمى تر است که امروز به مراحل حساس خود رسيده است و "انتخابات" دريچه باز شدن بيشتر اين شکافها شده است.  

در پائين٬ مردمى که اين وضعيت بالا را ديده اند و امروز موقتا زير پرچم "نه به احمدى نژاد" کمابيش خود را فرموله ميکند٬ اساسا ضد جمهورى اسلامى است. کافى است وضعيت اجتماعات "انتخاباتى" را در يکهفته اخير مرور کرد و تفاوت شعارها و ميزان جمعيت و روش برخورد و ظرفيتهاى گسترش اعتراض را ديد. در تناسب قواى فعلى مردم زير چتر حمايت از موسوى و کروبى عليه دولت جمهورى اسلامى شعار ميدهند. "مرگ براين دولت مردم فريب" طى يکهفته به شعارى کهنه تبديل شد چون سران اصلى نظام در رسانه اصلى کشور به مردم فريبى و دروغ گوئى و کلاهبردارى و دزدى همديگر اذعان کرده اند. هوش زيادى نميخواهد که با ادامه اين اوضاع٬ چيزى طول نخواهد کشيد که اين شعار به شعار مرگ بر جمهورى اسلامى تبديل شود. و اين کمپ سوم خطر واقعى بالاى سر جمهورى اسلامى است. اين طرفى است که از حکومتيها و اپوزيسيون طرفدارشان تا رسانه ها و دولتها تلاش دارند به هيئت سينه زنان عاشوراى انتخابات اسلامى تنزل اش دهند. ترديدى نيست بخش قليلى از اين جمعيت وسيع طرفداران واقعى باندهاى حکومتى و بخشا نيروهاى اجاره اى هستند. اما بخش عظيم آنها مخالفين حکومت اسلامى اند که از اين فضا استفاده ميکنند تا حرف خود را بزنند و با عمل "غير متعارف" خود کل حکومت را عقب برانند.

بالائيها نميتوانند از جنگ درونى شان پا پس بکشند و دراين جنگ به حضور سپرى کنترل شده از مردم ولو موقتى نياز دارند. پائينيها نميتوانند با تشديد دعواى بالا در وضعيت امروز بمانند و بسرعت از همه شان عبور ميکنند. اين تناقض و "خطر" واقعى اى است که از خامنه اى و رفسنجانى تا طيف وسيعى از سران و آخوندهاى سنگين وزن آنرا ديده اند و راه حل را در افسار زدن به احمدى نژاد و کنترل اوضاع يافته اند. آيا موفق ميشوند؟ آيا موفقيت امروزشان در گرو سازشى موقت با پائين است؟ آيا اصولا چنين سازشى در جمهورى اسلامى با پائين امکانپذير است؟ آيا اگر مردم چند قدم جلو بيايند دوباره بسادگى و با فرمان "آقا" به سر جاى اولشان برميگردند؟ پاسخ بروشنى منفى است. نه جمهورى اسلامى امکان سازش با مردم را دارد و نه وقتى توقع مردم بالا رفت ميتوان آنرا بسادگى پائين آورد. وقتى "خطوط قرمز" ديروز به نقل و نبات امروز تبديل شدند ديگر راه فقط عقب رفتن و يا بستن شمشير از رو است. اينکه چه کسى در راس قوه مجريه است ثانوى است.

ترديدى نيست هر درجه عقب نشينى بالائى ها اشتهاى تهاجم در ميان پائينى ها را تحريک ميکند. ترديدى نيست شکاف بالائيها و تشديد دعواهايشان امرى خلق الساعه نيست و پايه هاى واقعى و مادى دارد. از يکسو به منافع روشن سياسى و اقتصادى باندهاى درون حکومتى متکى است که به تمام سرمايه ها و امکانات موجود چنگ انداخته اند و از سوى ديگر هدفش را قالب زدن به جامعه در آستانه انفجار قرار داده است. جامعه اى که از حکومت اسلامى بيزار است و همين نخواستن است که خود را در عوافريبى انتخاباتى و افشاگرى حکومتى ها از همديگر منعکس ميکند. ترديدى نيست هيچ طرفى بسادگى زمين را واگذار نميکند و يک معضل اساسى تشديد بحران در بالا همينجاست. ترديدى نيست در پائين٬ مردمى که سى سال کوبيده و بى حرمت شدند و سران اين نظام را يکى بعد از ديگرى را تجربه کردند٬ از فرصت باد آورده "کمپين هاى انتخاباتى" پا پس نميکشند. ترديدى نيست که زنان و جوانانى که امروز براى موسوى جیغ و داد ميزنند و هر شب در خيابان اند٬ اگر اوضاع به نفع طرف مقابل تغيير کند٬ همانطور که اعلام کرده اند "تهران را قيامت ميکنند". وضعيت سياسى و فضاى "انتخاباتى" در ايران را نميتوان با مدلهاى مشابه کشورهاى متعارف سرمايه دارى بررسى کرد. دراين جامعه هر بخشى و هر جنبشى با کوچکترين فرصت مانند آتشفشان سر ريز ميکند. تمام هنر حکومتيها و نقاط سازشى که سر راه اردوى آزاديخواهى ميگذارند اينست که اميدوارشان کنند اما اجازه دخالت به آنها ندهند. اميدوارشان کنند و آمال شان را در چهارچوبهاى حکومتى و قانونى قالب بزنند. اين خط اما شکست خورده است. کافى است يکى بگويد مردم حرمت ندارند تا مردم بگويند مرگ براين دولت مردم فريب! کافى است يکى بگويد زنان بايد حرمت داشته باشند تا زنان آپارتايد اسلامى را در حضور کل حکومت لغو کنند. کافى است يکى در مورد عدم سختگيرى و جمع شدن اوباش حرفى الکى بزند تا مردم در استاديوم و ميدانها دسته جمعى برقصند. وضعيت ايران بيان تمام قد اين عبارت نغز مارکس است که؛ وقتى در بالا ويلون ميزنند٬ مردم در خيابان ميرقصند!
   
اين جنگ بازنده هاست. جنگ حساب پس داده ترين جنايتکاران سه دهه اخير ايران است. جنگ اسلاميونى است که از يکسو نگران حذف و نابودى اند و از سوى ديگر راهى برويشان باز نميبينند. کارگران و مردم آزاديخواه بايد شکاف بالائيها را قدر بدانند و از آن براى تهاجم به همه شان استفاده کنند. تا همين امروز سياست تشديد اعتراض در فرجه "انتخابات" به جمهورى اسلامى عملى شده است. اين اعتراضات٬ حتى آنجا که در متينگهاى "انتخاباتى" در قالب طرفدارى از يک کانديد خود را نشان ميدهد٬ بطور واقعى طرفدارى از حکومت اسلامى و فرد مربوطه نيست. بلکه رفتن پشت يک فرد براى تهاجم به وضعيت عمومى اى است که رژيم اسلامى مستقر کرده است. راهى براى عقب راندن آنست اما در بيانى پراگماتيستى و متوهم. مسئله اساسى اينست که نه اين اعتراضات و نه اين نگرش همينجا و در سيکل باطل "انتخاب بين بد و بدتر" يخ نميزند. هر تغيير اوضاع و هر تهاجم از هر سوى باندهاى حکومتى٬ بسرعت جبهه پائين را متحول و قطبى ميکند و به اعتراض صريح تر و علنى تر عليه کل نظام هدايت ميکند. واقعيت اينست که جوهر اعتراض نسل جديد و اکثريت مردم نخواستن جمهورى اسلامى و سرنگونى طلبى است. اين تمايل در تناسب قواى امروز خود را به اين شکل بيان ميکند و بدون ترديد در اين ايستگاه متوقف نخواهد شد .

کارگران٬ زنان٬ جوانان٬ مردم آزاديخواه !
نفى احمدى نژاد و حکومت هر قداره بند اسلامى مهم است اما کل موضوع نيست. بايد نفى احمدى نژاد را به نفى جمهورى اسلامى ارتقا داد. اين "انتخابات" روز ٢٢ خرداد تمام نميشود. چون طرفين دعوا از پيش نتيجه را قبول ندارند. از نظر حکومت اسلامى و جناح هايش٬ حضور و شرکت کنترل شده شما در اين نمايش براى کسب مشروعيت نظام بسيار هم خوب است. همزمان نگرانند که نفرت عميق از کل نظامشان سرباز کند و ورق را برگرداند. عليرغم وعده ها و عوامفريبى ها هيچکدامشان سرسوزنى به اميال و آرزوهاى شما توجه ندارند. با اين حال نگران اند. ميدانند همين مردم بسرعت از شعارهاى امروز عبور ميکنند. مسئله اساسى اينست که اين نيروى موجود و معترض و شاداب و اميدوار روى پاى خودش بايستد. از فرصت بايد بدرست براى باز کردن فضا و شکستن اختناق و پس زدن کل حکومت قمه کشان استفاده کرد. تنها با اين سياست ميتوان سدى ايجاد کرد که بعد از پايان اين نمايش نتوانند بسادگى و زير فرمان "رئيس جمهور منتخب" مجددا به جان مان بیفتند. بايد از تشديد شکاف و جنگ بالائيها براى عقب راندن کل جمهورى اسلامى و تقويت جنبش مستقل و آزاديخواهانه استفاده کرد. بايد در اينروزها شعارها و خواستهاى واقعى را فرياد زد. بايد هوشيار بود٬ هر لحظه ممکن است اوضاع با حرکتى از هر سو عوض شود. همين درجه باز شدن فضاى سياسى جامعه و تحرک موجود محصول "انتخابات" نيست٬ محصول حضور سلبى شماست. رژيم چنين برنامه اى را نداشت و اولين نگرانى اش نيز "خارج شدن اوضاع از کنترل است"! آن آتش واقعى که رفسنجانى دود آن را ديده است آتش حضور وسيع نيروهاى معترض در خيابانها است که ظرفيت آنرا دارد به عروج جنبش نفى حکومت اسلامى تبديل شود.

در اينروزها آزادى زندانيان سياسى را همه جا فرياد بزنيد! کارگر زندانى٬ زندانى سياسى آزاد بايد گردد را به شعار هر اجتماعى تبديل کنيد! در دفاع از برابرى زن و مرد و لغو رسمى آپارتايد اسلامى صريح تر عمل کنيد! آزادى٬ برابرى٬ رفاه را به شعار هر اجتماع تبديل کنيد! از ابتکارات مختلف به نفع اعتراض مستقل عليه کل حکومت استفاده کنيد! در خيابانها عليه سران رژيم از قول خودشان حرف بزنيد! بگوئيد حکومت دزد و سرکوبگر سرمايه داران نميخواهيم! حکومت ضد زن و ضد کارگر نميخواهيم! جمهورى اسلامى نميخواهيم!  *